
محمد صادق امیری ملقب به ادیب الممالک فراهانی
(1277 هجری قمری – قریه ی گازران توابع فراهان/ 1336 هجری قمری -تهران) آرامگاه :ری -حرم حضرت عبدالعظیم
ترکیب بند عاشورایی
باد خزان وزيد به بستان مصطفي
پژمرد غنچه هاي گلستان مصطفي
درهم شکست قائمه ي عرش ايزدي
خاموش شد چراغ شبستان مصطفي
دور از بدن به دامن خاک سيه فتاد
آن سر که بود زينت دامان مصطفي
انگشت بهر بردن انگشتري بريد
ديو دغل ز دست سليمان مصطفي
بيجاده گون شد از تف گرما و تشنگي
ياقوت و لعل و لؤلؤ و مرجان مصطفي
تا چوب کينه خورد به دندان شاه دين
از ياد شد شکستن دندان مصطفي
بوي قميص يوسف گل پيرهن وزيد
زد چاک دست غم به گريبان مصطفي
دار السلام خلد که دار السرور بود
شد زين قضيه کلبه ي احزان مصطفي
يکباره آب کوثر و تسنيم و سلسبيل
خون شد ز اشک ديده گريان مصطفي
طوبي خميده و حور پريشان نمود موي
از آه سرد و حال پريشان مصطفي
در موقع دني فتدلي که شد دراز
دست خدا به بستن پيمان مصطفي
پيمانه اي ز خون جگر بر نهاد حق
بعد از قبول پيمان بر خوان مصطفي
يعني بنوش که شب و روزت اين غذاست
خون خور همي که خون ترا خونبها خداست
گر سر کنم مصيبتي از شاه کربلا
ترسم شرر به عرش زند آه کربلا
لرزد زمين ز کثرت اندوه اهل بيت
سوزد فلک ز ناله ي جانکاه کربلا
اي بس شبان تيره که باليد بر فلک
خاک از فروغ مشتري و ماه کربلا
گر يوسف فتاد به کنعان درون چاه
صد يوسف است گمشده در چاه کربلا
اي ساربان، به کعبه ي مقصود محملم
گر مي بري بران شتر از راه کربلا
وي رهنماي قافله، اين کاروان بکش
تا پايهي سرير شهنشاه کربلا
شايد که من به کام دل خود، مشام جان
تر سازم از شميم سحرگاه کربلا
آه از دمي که آتش بيداد، شعله زد
بر آسمان ز خيمه و خرگاه کربلا
گوش کليم طور ولا، از درخت عشق
بشنيد بانگ «اين أنا الله» کربلا
پرتو فکند مهر تجلي ز شرق عشق
موساي عقل، خيره شد از نور برق عشق
«در حال تكميل ميباشد»